آخرین مطالب
امکانات وب
عاشقي جام شرابيست كه ديوانه كند عاقل را
عاشقي در گرانيست كه اواره كند ادم را
عاشقي ناز نگاه است نه ان جام شراب
عاشقي در تبوتاب است نه ان خانه خراب
عاشقي همسفر اب روان است كمي صبر كنيد
اندكي بر لب جويش نفسي تازه كنيد
شايد اين عشق همان جام شراب است به ظاهر
باطنش را كه بديدي قدحي تازه كنيد
بخيالت كه رسيدي به در ميكده رفتي
تو اگر بر در ميخانه نشيني مردي
شعري از جليل قدم دزفولي
تاريخ ١٣٩٦/٤/١٠ ساعت ٣:١١ بامداد روز يك شنبه سكوت...
عاشقي در گرانيست كه اواره كند ادم را
عاشقي ناز نگاه است نه ان جام شراب
عاشقي در تبوتاب است نه ان خانه خراب
عاشقي همسفر اب روان است كمي صبر كنيد
اندكي بر لب جويش نفسي تازه كنيد
شايد اين عشق همان جام شراب است به ظاهر
باطنش را كه بديدي قدحي تازه كنيد
بخيالت كه رسيدي به در ميكده رفتي
تو اگر بر در ميخانه نشيني مردي
شعري از جليل قدم دزفولي
تاريخ ١٣٩٦/٤/١٠ ساعت ٣:١١ بامداد روز يك شنبه سكوت...
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : تفسير, نویسنده : jalil1363 بازدید : 14
درون سينه ام اتش فشاني خفته استدرميان ان همه اتش زباني خفته استكاش اين اتش فشان سر واكندتا زبانش اتشي بر پا كندتا كه برگيرد تمام شهر راتا بسوزاند تمام جهل راتا كه شايد شهر ما اباد شدتا كه شايد ادميت باب شدتا كه شايد هم دلي راضي كندتا خداهم دست دل بازي كندتا كه شايد شاعر اين شعر همبا خدايش رسم شيدايي كندهركه در اين شهربي نامو نشانبا خدا باشد خدايي ميكندروزو شب برجانماز أطلسيبا خدايش عشق بازي ميكنده سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : آدميت, نویسنده : jalil1363 بازدید : 4
بی قرار
تاريخ : شنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۵ | 15:42 | نویسنده : جلیل قدم دزفولی
چند روزيست در هوایت بي قرارم در پي دل كندن از اين روزگارمواي برمن كه تمام هستيم را خرج مي كردم ولي ياري ندارمباده نوشان من هواي ياردارم باده را از من بگيريد بي قرارمدر تب سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 19
بلبل از بهر همه شعر بخواند همه جا
زاغ از بهرهمه قوت ربايد همه جا
اين چه رسميست كه در كشور عشق
هركه را شعر بگويد همه در حبس كنند
هركه را قوت ربايد همه ازاد كنند
بلبل از حال خوشش در قفس اواز نخواند هرگز
تو چه داني كه درون شعرش
يك نفس حسرت پرواز كند
شعري از جليل قدم دزفولي
زاغ از بهرهمه قوت ربايد همه جا
اين چه رسميست كه در كشور عشق
هركه را شعر بگويد همه در حبس كنند
هركه را قوت ربايد همه ازاد كنند
بلبل از حال خوشش در قفس اواز نخواند هرگز
تو چه داني كه درون شعرش
يك نفس حسرت پرواز كند
شعري از جليل قدم دزفولي
تاريخ ١٣٩٥/١١/٢٦ ساعت١٠ صبح روز سه شنبه
سكوت...ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 28
مادر اي زيباترين تفسير عشقمادر اي مينا ترين معناي عشقاي كه نامت نامه اعمال مناي كه چشمانت چراغ راه مناي كه ابرويت كمان آرش استبوي گيسويت شميم حاجت استاي كه دستانت شفاي عاجل استبوسه هايت مرهم زخم من استشعر من با نام تو آغاز شدساز من با سوز تو دم ساز شدمادر اي سجاده رو به نمازمادر اي محرابه رازو نيازب سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 15
به نام خالق بابا
تار گيتار دل من پاره شدپرده افكار من پيچيده شدخواستم شعري بگويم من براي مادرمشعرمن با نام زيبايي پدر اغاز شددر وصف پدر شعر نگويم هرگزتكرار مكرات نگويم هرگزهمه دانند كه إشعار پدرطولانيستدر پرده افكار نگنجد هرگزاو خودش ديوان شعري كامل استشعرها را او تمامااا از بر استپدر عاشق ترين فرد سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 8
دركوچه ما پيرزني دست فروشي ميكردهمه سرمايه آن پيره زن دست فروشيك گاريو چند تكه لباسو اندكي ظرفو ظروفچرخهاي گاريش درهم شكستهدستهايش از مشقت پينه بستهكوچه ها را يك به يك ره مينمودخواب از چشم اهالي ميروبودتاكه شايد خوفتگان بيدار كردتا برايش لقمه ناني چاق كردتكيه بر ديوار يك منزل گذاشتچشمها را اندكي بر سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 11
اي كه دائم در پي رازو نيازي اي كه دائم در پي مهرو نمازياي سيه پوش حسين ابن علي اي عزا دار امام عسگري اي كه دائم در ميان كارواني اي كه در ذهن خودت معصوم و پاكياي كه حج رفتن تو تكراري اي كه معشوق نواي نينواييهيچ ميداني كجاي روزگاري يا كه دا سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 17
دوش در خواب بديدم همه با حال نزار همگي نامه به دستو يكي در حال فرارمردماني را بديدم دست بسته سوي اتش ميبرن با چشم بستهبا خودم گفتم تمام ارزوهات فنا شد ان همه پولو زمينو خانه او غيره كجا شدگفتمي با خود كه فرصت را غنيمت ميبرم از ميان جمعيت در ميروماز ميان جمعيت امد صدايي استوار هر سكوت...ادامه مطلب
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 12
باز دوباره رمضان روضه كنان مي آيد
بوي افطارو سحرمست كنان مي آيد
باز دوباره همه جا عطر عقاقي برپاست
آن يوسف گم گشته ز راه مي آيد
هنگام سحرگاه طنين صلوات
وقت افطار صداي ربنا مي آيد
باز دوباره از ده بالا دست
صداي ذكر يا علي مي آيد
اين گنه كار كه اين شعر سرود
با روي سيه دوباره الغوث كنان مي آيد
شعري از جليل قدم دزفولي
تاريخ ١٣٩٦/٣/١ ساعت ٢١ روز دوشنبه سكوت...
بوي افطارو سحرمست كنان مي آيد
باز دوباره همه جا عطر عقاقي برپاست
آن يوسف گم گشته ز راه مي آيد
هنگام سحرگاه طنين صلوات
وقت افطار صداي ربنا مي آيد
باز دوباره از ده بالا دست
صداي ذكر يا علي مي آيد
اين گنه كار كه اين شعر سرود
با روي سيه دوباره الغوث كنان مي آيد
شعري از جليل قدم دزفولي
تاريخ ١٣٩٦/٣/١ ساعت ٢١ روز دوشنبه سكوت...
ما را در سایت سكوت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jalil1363 بازدید : 8